سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر

شهید زیباترین زخم برپیکر هستی و شهادت زیباترین غزلی است که از لب‌های سرخ حقیقت می‌تراود.شهادت بیداری را معنا می‌کندو بینایی را شفاف می‌سازد. شهادت مشعلی است که خداوند برجان برگزیدگانش برمی‌افروزد تا تاریکی از شانه‌های زندگی بگریزد. شهید سپیده‌ای است که در افق آسمان‌ها طلوع می کند و پیام‌آور صبح می‌شود. اینان آیه های عشق بودند. برای یادمان آنان، باید وضوی قربت گرفت.

شهید سیفی یکی از این عرش نشینان بود که غربتش همچون تابلویی درمقابل دیدگاه ما جلوه می‌کند و هزاران حرف نانموده دارد. در پیروی بی‌چون و چرا از رهبری سن و سال نشناخت. و قاسم‌وار به ندای ولایت لبیک گفت.

شهید حسن سیفی فرزند حسین در تاریخ 9/13/1351 در روستای المشیر از توابع قائمشهر در یک خانواده محروم، اما پاکدامن و باتقوا دیده به جهان گشود. خانواده‌اش در تربیت وی کوشا بودند، و او را نوجوانی پاکباخته، شجاع، خوش‌سیرت و دوستدار اهل‌بیت (ع) بار آوردند و به منظور فراگیری قرآن‌کریم راهی مکتب‌خانه نمودند. حسن‌با سختی و مشکلات دست و پنجه نرم کرده و در همان اوان طفولیت فردی بس کوشا و پرتلاش به نظر می‌آمد و در سن 6 سالگی برای‌آموختن دانش به دبستان روستایش قدم گذارد و این دوره را به رغم اینکه پدرومادرش از سواد بهره‌ای نداشتند و از لحاظ مالی ضعیف بودند و با توجه به علاقه وافر خود نسبت به کسب دانش، بانمرات و معدل عالی و به طور مستمر با احراز رتبه اول کلاس، سوالات تحصیلی دوره ابتدایی را سپری نموده وپس از آن وارد مقطع راهنمایی شد. شهید بزرگوار که در مسائل اجتماعی و خانوادگی از درک و هوش بالایی برخوردار بود، دراین هنگام متوجه بضاعت مالی و سختی معیشت خانواده خود شد و این امر دروضع تحصیلی او هم موثر واقع شد. به همین خاطر از تحصیل کناره‌گیری کرده به کارکشاورزی و کمک به خانواده در امور زراعت پرداخته و حتی برای کمک بیشتر به خانواده و تأمین معاش آنان به شغل صافکاری اتومبیل روی آورده که توانست در مدت کوتاهی حدود یکسال و نیم در این حرفه مهارت بالایی کسب نماید و مورد توجه همگان و اهل فن قرار گیرد.

در این هنگام به منظور اطاعت از فرمان امام خمینی(قدس سره) مبنی ببر شرکت آحاد مردم در دفاع مقدس وظیفه شرعی و دینی خود دانسته وبا توجه به اینکه سن کمی داشت و دوران نوجوانی را پشت‌سر می‌گذاشت اما همواره حال و هوای رفتن به جبهه را در سرداشت و نمی‌توانست به جبهه اعزام شود و عشقی که به امام خمینی (قدس سره)و علاقه زیادی به جبهه داشت به ناچار شناسنامه خود را دستکاری نموده تا بتواند به جبهه اعزام شود، سرانجام موفق شد و لباس رزم برتن کرد تا از اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع نماید به همین خاطر برای گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان آموزشی ولی عصر در گهرباران ساری اعزام و پس از طی دوره سه ماهه آموزشی نظامی همراه کاروان یکصد هزارنفری محمدرسول الله(ص) از شهرستان قائم‌شهر راهی جبهه های جنوب سرزمین گرم و تفتیده خوزستان گردید و در دشت سوزان هفت تپه مقر لشکر25 کربلا در گردان2حمزه سیدالشهدا به سنگ عشق و ایثار پیوست و مهیای رزم با دشمنان و استکبار جهانی شد تا اینکه در عملیات بزرگ و بی‌نظیر کربلای 5 شرکت جسته و در نهایت پس از رشادت‌ها و دلاوری‌های فراوان و پیکار با دشمنان و دفاع از حریم قرآن و ولایت درتاریخ 22/10/1365 در سن 14 سالگی بسیجی پاک باخته‌ای که دانشجوی دانشگاه جهاد فی‌سبیل‌الله شده و با کسب مدرک عالی شهادت به ملکوت اعلی پیوست و دعوت حق را لبیک گفته و به دیدار معبود خویش شتافت وپیکر نازنینش در سرزمین گرم و سوزان شلمچه باقی ماند و پس ازگذشت هشت سال تبدیل به تکه گوهرهایی شده که توسط گروه تفحص لشکر25 کربلا شناسایی و باتشریفات خاص در تاریخ 6/12/73 در ماه مبارک رمضان تشییع و در زادگاهش کنار دیگر همرزمان شهید بخون خفته خود به خاک سپرده شد.

ویژگی‌های اخلاقی

حسن نوجوانی باوقار، متین و کم‌حرف بود، با توجه به سختی معیشت دربرابر مشکلات ازخودشکیبایی نشان می‌داد. نسبت به انجام فرائض دینی و ترک محرمات با اینکه نوجوان بود غفلت نمی‌ورزید. در مراسم عزاداری سالار شهیدان و نماز جماعت مسجد شرکت می‌جست. نسبت به نیروهای بسیجی و دوستان مذهبی‌اش ارادتی خاص داشت. با شناخت و آگاهی از اوضاع جامعه و انقلاب اسلامی مسیرالهی را انتخاب نموده و با فعالیت سیاسی فرهنگی درکنار سایر بسیجیان هم سن و سالش احساس وظیفه دینی و انقلاب خویش را بروز می‌داد. از محبان به امام و نظام مقدس جمهوری اسلامی بود. قاسم گونه به ندای ولی امر خویش لبیک گفته، داوطلبانه به نبرد با کفار بعثی شتافت.

وصیّت نامه بسیجی شهید حسن سیفی


بسم الله الرحمن الرحیم

الذین امنو وهاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون.[1]

ترجمه: آنان که ایمان آورند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دوعالمند.

بادرود و سلام برمنجی عالم بشریت حضرت مهدی و نائب برحقّش.

وبا درود و سلام به رزمندگان اسلام در جبهه توحید و بادرود و سلام برخانواده‌های معظم شهدا که چشم و چراغ ملت ایران و جهان هستند و با درود برشما امت رسول‏الله.

اینجانب حسن سیفی فرزند حسین ساکن روستای المشیر دارنده شماره شناسنامه 1928 متولد 1350 بنده حقیربنا به وظیفه شرعی و الهی خود دانسته‌ام و به فرمان حسین زمان، پیرجماران، ابراهیم زمان امام خمینی روحی له الفدا لبیک گفته و به جبهه‌های نبرد حضور یافتم تا به وظیفه شرعی و الهی خود نسبت به این انقلاب که باخون هزاران شهید به پیروزی رسیده است اداء وظیفه کرده‌باشم امروز زمانی است که می‌بایست دین خود را نسبت به خدا و امت شهید پرور ایران ادا نمایم و امید بر اینکه با توسل به خداوند متعال بتوانیم دشمنان اسلام و مسلمین را از کشورمان خارج کنیم و این یکی از وظایف هرمسلمان است که با تجاوز به اسلام، ناموس و وطن در مقابل هرتجاوزگر ایستاده و تا آخرین نیرو آنان را نابود و ازکشور اخراج کنند. اکنون زمانی فرا رسیده که با یورش به متجاوزین عراقی که از هیچگونه عمل غیراسلامی وغیرانسانی مضایقه نمی‌کنند باید نشان دهیم که خدا تا چه حد با ما می‌باشد. حال وقت حمله به دشمن مزدور می‌باشد که هرآن احتمال این است عملیات صورت‌گیرد و نمی‌دانم که سرنوشتم چه خواهد شد آیا با این حملات زنده به کاشانه ام برمی‌گردم یا اینکه به لقاء پروردگارم می‌شتابم در هر صورت هردو برای ما سعادت و کامیابی را دربردارد و این یکی از مزیت‌هایی است که ما با کشته شدن به بهشت می‌رویم و دشمن با هلاک شدن خشم و عقوبت الهی را در انتظار دارد ولی ما امید به قدرتی داریم که هیچ قدرت بالاتر از آن نیست و خداوند برما منت نهاده که در جبهه حق می‌جنگیم و این خود شکر بی‌نهایت را دربردارد که بندگانی چون ما هرگز قادر نیستیم که شکر آن را به جای آوریم اما نمی‌دانم چگونه بعضی‌ها پذیرای این راه حق نمی‌شوند و سعادت را انتخاب نمی‌کنند و این خود جای تاسف است که انسان نمی‌خواهد در این راه قدم بردارد و او به سوی انحراف و انحطاط سوق پیدا می‌کند. اگر بخواهیم با این مسائل بحث داشته‌باشیم به حدودی که انسان را اضاء کند نخواهیم رسید مگر اینکه اسلام را شناخته و یا اینکه راه حق را پیدا کرده و در کانال اسلام و انسانیت حرکت کنیم امید براینکه تمام بندگان خداوند در پی آن باشیم که اسلام را شناخته و بدان عمل کنیم که در این صورت رضایت او را فراهم کرده‌ایم و حال که ما آمده ایم تا در راه خدا جهاد‌کنیم سلاح شهادت خود را به همراه داریم و تا زمانی این سلاح در اختیار ماست،‌پیروزی و فتح ما بدون شک حتمی خواهد بود و به این آرزو به پیش می‌رویم که افتخار شهادت نیز نصیب ما می‌شود. همچنانکه امام حسین و علی(ع) در مقابل ستمگرانی تسلیم نشدند و شهادت را با آغوش باز پذیرا شدند. ما نیز با سرمشق از این مردان بزرگ و رهبران بشر به مقابله با خصم می‌رویم. در این صورت دشمن بداند ما تسلیم نخواهیم شد و تا آخرین نفس در برابر دشمن می‌ایستیم و چه بهتر که در این راه انسان معتقد و با ایمان کشته شود.که بالاخره ما در گور خواهیم رفت امید براینکه ستمگران و متجاوزین هرچه زودتر نابود شوند که همانا جهان سراسر بهشت برین می‌شود و در اینجاست که انسان رو به رشد و تکامل می‌رود و راه خودسازی و سعادت را می‌یابد و رفاه و آسایش را در می‌یابد. در اینجا هم بندگان از خالق راضی هستند، هم خالق از مخلوق رضایت دارد و این خود حرف ماست که بالاخره به آن خواهیم رسید.

درپایان خدمت پدرگرامی و مادرگرانقدرم سلام عرض می‌کنم. پدرجان و مادرجان از شما می‌خواهم که شما مثل دیگر خانواده‌های شهدا باشید که فرزندان خود را از دست داده‌اند. از شما پدرومادر عزیزم تقاضا دارم که بعد از شهادت من گریه نکنید چون با گریه کردن شما دشمنان اسلام سوء استفاده می‌کنند. شما باید خوشحال باشید که چنین فرزندی داشتی که در راه خداوند قربانی نموده‌اید. پدرجان شما وصی من می‌باشید و تمام اختیار در دست شما می‌باشد. از شما خانواده عزیز می خواهم که کاملاً در این انقلاب اسلامی و دولت جمهوری اسلامی ایران و امام امت حمایت نموده و هیچگونه دست از این امام بزرگوار برندارید. از برادران خود می‌خواهم که ادامه دهنده راهم باشند و باید سلاح افتاده مرا که در سرزمین خون رنگ جنوب کشور افتاده است بردارند و به این دشمنان بعثی یوش ببرند و از خواهران عزیزم تقاضا دارم که حجاب خودشان را حفظ کنند و ادامه دهنده راه و پیام سان خون عزیزان خود باشند. در پایان پیام خودم به امت شهید پرور روستای المشیر می‌رسانم که ای مردم دلیر المشیر امروز وقت آزمایش است دیگر زمان آن فرا رسیده است. امروز است که باید معلوم شود که چه کسانی طرفدار اسلام هستند و به ندای حسین زمان لبیک می‌گویند. از شما امت حزب‌الله تقاضا دارم که امام را حمایت نموده و از انقلاب او پشتیبانی کرده باشید. و از تمام فامیلان و دایی‌های خود می‌خواهم که اگر از من بدی در این مدت چند سال دیده‌اند مورد لطف خود قرارداده و مرا ببخشند و از شما می‌خواهم که مرا در سرزمین گرم خوزستان به شهادت برساند که مانند امام حسین(ع) در سرزمین گرم کربلا به شهادت رسانیده است. خدایا از تو می‌خواهم که پدر و مادر و برادرو خواهران را از من راضی و خشنود بگردانی و امیدوارم که دیدار من و خانواده‌عزیزم کنار اباعبدالله الحسین باشد. و به پدر ومادرم سفارش می‌کنم که بعد از شهادت من گریه نکنند چون من راضی نیستم برایم گریه کنید. اگرمی‌خواهید گریه کنید فقط برای پسر فاطمه گریه کنید که او در سرزمین کربلا هیچ کس را نداشت. شما برای او گریه کنید تا آب گریه شما تشکیل رودخانه‌ای دهد که گناهان خود را در آن شستشو دهم. چون من خیلی گناه کردم. از خداوند می‌خواهم که از گناهان من درگذرد و باز از خدای خود می‌خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خود قرار دهد. در پایان سلام گرانقدرخودم را به پدر بزرگوارم و مادر عزیزم و دایی‌ها و پدربزرگ خودم بلند بلند می‌رسانم و امیدوارم که دیدار من و شما در کنار اباعبدالله الحسین باشد. در پایان از عموها و عمه های خود می‌خواهم که مرا درگذرند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

به تاریخ 7/10/1365 روز یکشنبه ساعت 10:30 حسن سیفی

منبع: www.shahed-alamshir.ir


[1] - سوره توبه : آیه 20.





طبقه بندی: زندگینامه بسیجی شهید حسن سیفی
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 شهریور 21 توسط هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin

قالب وبلاگ